عقربه تند بود می رفت
ما نشسته بودیم می رفت
در آغوشش بودم می رفت
چشم دوخته به جایی که می خواستم می رفت
گفتم لااقل کمی ... می رفت
شنید نشنیده می رفت
او رفت عقربه هم رفت
آمد عقربه رفت
دیگر نمیتوانم دیگر نمیخواهم برو رفت
میخواهم بنشین بشنو نرو رفت
همه چیز را برد همه چیز رفت

#PvF