عقربه تند بود می رفت
ما نشسته بودیم می رفت
در آغوشش بودم می رفت
چشم دوخته به جایی که می خواستم می رفت
گفتم لااقل کمی ... می رفت
شنید نشنیده می رفت
او رفت عقربه هم رفت
آمد عقربه رفت
دیگر نمیتوانم دیگر نمیخواهم برو رفت
میخواهم بنشین بشنو نرو رفت
همه چیز را برد همه چیز رفت
#PvF
۰۰/۱۲/۰۲
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.