اخرین کبریت هاست به زور یکیش در میاد چون حوصلشو ندارم

فیتیله جعبش هم نرم شده 

دو سه باری باید سعی کنم تا روشن بشه

سیگار رو روشن میکنم همیشه تو فکر اینم که حتی پک اولش هم حروم نشه ولی بو دود کبریت میده نمیشه

با خودم فکر میکنم چرا انقدر نمک نشناسم که به مرحم زخم هایی که روشون نمک پاشیدن فحش میدم به نخ های سیگاری که قرقره های گره خورده ذهنم رو باز میکنه دیگه مزه دودش تکراری شده تنها چیزی که از درونم خبر داره شاید همین باشه 

وقتی دارم فکر میکنم نگاه کردن به دودش که مثل موهای ول تو باده  برام جالبه حتی محو شدن بعدش شاید دود ها هم میمیرند ! دادش وقتی در میاد که کام سنگین میگریم نمیدونم چی میگه زبونشو نمیفهمم شاید میگه اروم باش مرد تو هم مثل من برای همه تموم میشی بعد از استفاده کردن ازت و پرتت میکنن جایی که حقته ،اتفاقا همیشه دوست داشتم عطر زندگی بپاشم روی خاکستر زندگیم ولی دیگه به فیلتر رسیده و خاکستر هاش بر باد رفته اخرین حرفا رو هم بهم میگه عمودی میگرمش و نگاهش میکنم یه نقطه ی  نارنجی ، با انعکاسش در چشمانم ۳ نقطه میشود ،از بقیه زندگیش خبر ندارم پس این سه نقطه برای اخر ، ناراحتیش رو با دود بد به خاطر تنها گذاشتن رفیقاش ابراز میکنه به سرعت پرتش میکنم به دیوار اتیشش مثل فشفشه پخش میشه و حتی مثل مرگ ستاره چشم انداز قشنگی داره پامو رو اتیشش میذارم اخه میگن نحسی میاره ،نحس تر از این نحسی عادت رو نمیتونم درک کنم ولی خوب... بقیه عمرشو هم که نمیدونم چی میشه همون سه نقطه...

#PvF