برگ برگ چرک نویسم با شمع ذهن به فنا میرود همچون پروانه ، گویا دو صورت سفید که سفره ی دل دفترم است از نوازش حقیقت بر پیکر خویش بیذاره ؛

میشنوم صدای جملات رو که زبان باز کردن و جلوی به خواب رفتنم را میگیرند این کارشان هم ادامه داره تا وقتی که بنویسمشان ، هر چند وقت یک بار به دریای دنیای آنها شیرجه میزنم ، دنیا آنها رو به دریا تشبیه میکنم شاید چون شبیه ترین وجود در دنیای خودمان دریا میتونه باشه اونجا حرفی نمیزنم چون اگر بزنم خفه میشوم و به دنیای خودمان باز میگردم یکی از ویژگی های اون دنیا بی زمان بودنه ، الان ساعت من 45 چون معیار بر حسب کار های انجام شده هست ، کارهای انجام شده شامل فعالیت هایی است که می‌توانند مفید یا زیان آور باشند ، همچنین برعکس دنیای خودمان که پیشرفت در اعتدال دست یافتنی میشود ، پیشرفت در افراط است یا بالای بالا یا پایین پایین .
هر جمله ای شامل اعضایی مثل بدن ماست که معمولا آخر جمله و ضمایر صداشون از همه بلندتر هست ، واقعا این وجود داره ولی پرنده ای که عمری در قفس بوده پرواز رو ارتکاب مسخره میدونه ، پس ( بخون و بخند) یک سرود بی بته را ، نمیدانم تا به حالا آرزو داشته اید بزرگترین آرشیو موسیقی جهان همراه با وسایل شنیدن را در یک اتاق طبقه ی دوم تیمارستان که از نظر ارتباطی با کل مردم جهان ایزوله باشد را داشته باشی ، اونها چه ارزشی دارند در صورتی که ۹۰ درصدشون یک نفر هستند وقتی پندار و کردار مشابه دارند . کسری به دنبال منزلت در دنیای تخیلی شکل گرفته توسط بزرگترین دروغ گو های جهان هستند بعضاً با ریش بلند یا حرکات غیر عرف می باشند ، یا شاید هم خدای دوم بتی ساخته شده توسط خودشان که ارزشمند در قالب برگه های کوچک است ، ده درصد مابقی هم در دنیا های خودشان سیر میکنند ولی از ترس تمسخر اکثریت از وجود آن دنیا زبان به میان نمی آورند  ، در اتاق خلوت خودم دوست دارم دروازه های آن دنیا رو به دنیای خودمان باز کنم ، از هر اختراع ،  اکتشاف ، ابتکار و ارتقا فکری تا اثرهای هنری قسمت کوچکی از این دنیا است ، میخواهم انعکاسی باشم از این دنیا ، دنیا رو را پر از رنگ کنم و این سیاهی رو از بیرنگ بودن ، سیراب کنم .

#PvF