هوار سوت گوش هایت از احتمال ورود سامانه بارشی به چشم خبر می‌دهند ، وقتی صدای سوت مخابره میشود ، اصوات ماورا رنج صوتی را میشنویم یا عصب های بدکاره شورش کرده اند ؟ 

صدای ترک خوردن آسمان به گوشم میپیچد ، از اشک های نفرین شده آنهایی که به حقشان نرسیده اند فرار کنم .

غافلگیر میشوم با سرمای هر قطره ، شروع به تصرف خشکی های صورتم میکنند ؛ خجالت میکشم چرا که خجالت میکشم از دیدنت آسمان ، ملالت بار نیست خیس بشوم خیس هم بشوم بازهم زنده ام .

آسمان ، از او بپرس چرا وقتی می‌رود باران می‌آید

کوه ها ، کوها ابرها را میدوشند و دوشیده را مینوشم

پاک شوم از پیچیدگی ، از سزای تماشا ، از تنزل جایگاه 

غریبه ای در غربت قی شده با کمی اندود ارزش و حالا انبوهی میطلبد ؛

داد بزن بگو زندگی چند هزار سال تغییرم چرا چشمانت یخ زده چه عاشقانه ای را بی تو تداعی کنم ؟

از هم جدا شدیم چون تغییر میکنیم من تغییر کردم چون بدون جریان مرده ام ، ایستاده ام ، قلب میتپد و آسمان تعظیم نمیکند .

جان سالم از این دنیا به در نمیبریم ، نفرین ها را بخوان تا باری دگر باریده نشوند

این خاطره خوش را ارزانی ات میدارم اگر آنچه گفته شد را درک کنی ، پس در تکاپو باش تا ما را فراموش نکنی .



#PvF